کد مطلب:129351 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:210

عراق، مهد تشیع و کانون مبارزه با حکومت اموی
امام (ع) در پاسخ عبدالله بن عیّاش بن ابی ربیعه [1] در البواء میان مدینه و مكّه كه پرسید: ای پسر فاطمه آهنگ كجا داری؟ فرمود: عراق و شیعیانم! [2] .

در گفت و گوی حضرت با عبد الله بن عباس، ابن عباس گفت:

اگر در هر حالی و به ناچار باید كوچ كنی، به یمن برو كه در آنجا دژهایی داری و شیعیان پدرت در آنجایند و می توانی از مردم (مخالفان) جدا و دور باشی!

امام (ع) فرمود: از عراق چاره ای نیست! [3] .


این دو نص و... و نظایر آنها به روشنی اهمیت خود عراق را، سوای نامه هایی كه اهل كوفه پس از مرگ معاویه برای آن حضرت به مكّه فرستادند، در نزد امام (ع) نشان می دهد. اهمیت عراق فی نفسه در نزد امام (ع) از جمله حقایق تاریخی است كه اثبات آن نیاز به گواه گرفتن هیچ نصّی نیست.

كوفه، مهد تشیع و یكی از اقامتگاه های علویان بوده است. این شهر بارها اخلاص خود را نسبت به اهل بیت اظهار داشته است. كوفیان در جنگ های جمل و صفین با امام (ع) شركت جستند و به آن حضرت می گفتند! «ای امیر المؤمنان، ما را هر كجا دوست داری گسیل دار، زیرا كه ما حزب و یاران توایم، با دشمنانت دشمنی می كنیم و از هر كس كه به تو روی آرد و از تو فرمان ببرد پیروی می كنیم». [4] امیرالمؤمنین، علی (ع) نیز آنان را بسیار می ستودند و بر این باور بود كه كوفیان از یاران و یاوران مخلص وی هستند. حضرت به آنان می فرمود!«ای كوفیان، شما برادران و انصار و یاوران من، در راه حق هستید. شما دعوت را برای جنگ با عهد شكنان اجابت كردید. من به وسیله شما با كسانی كه به دین پشت كرده اند می جنگم و به اطاعت كامل آنهایی كه روی آورده اند امیدوارم» [5] باز آن حضرت (ع) می فرماید: كوفه گنجینه ایمان، جمجمه اسلام، شمشیر و نیزه خداوند است كه در هر كجا بخواهد قرارش می دهد. [6] » [7] .

كوفه پس از امیرالمؤمنین (ع) و امام حسن (ع)، اصلی ترین پایگاه مخالفت با حكومت اموی بود و كوفیان آرزومند زوال حكومت آنان بودند، و از جمله عواملی كه بر دشمنی كوفیان نسبت به امویان و معاویه افزود، این بود كه نوادر دوران(درستم) همچون مغیرة بن شعبه و زیاد بن ابیه را بر آنان ولایت داد، و اینان ظلم و ستم را گسترش دادند و امنیت و آرامش را از اهل كوفه سلب كردند. از نظر اقتصادی نیز آنان را به شدت زیر فشار گذاشتند و درباره آنان از سیاست، ایجاد فقر و گرسنگی پیروی كردند و كوفه به صورت


پایگاه مشاوره و تبادل افكار بر ضد حكومت اموی درآمد و تحمّل شكنجه و قتل و ستم فراوان از دست امویان، آنان را از این كار باز نداشت. [8] .

شیعیان عراق پس از شهادت امام حسن (ع) از راه مكاتبه و دیدا، با امام حسین (ع) در ارتباط بودند. ما در این جا برای تأیید این مطلب به نقل دو روایت بسنده می كنیم:

الف) شیخ مفید به نقل از كلبی و مدائنی و دیگر سیره نویسان می گوید: چون حسن (ع) به شهادت رسید، شیعیان در عراق به جنبش درآمدند و درباره خلع معاویه و بیعت با امام حسین (ع) مكاتبه كردند، ولی آن حضرت نپذیرفت و یادآور شد كه میان او و معاویه عهد پیمانی است كه تا سپری شدن مدت، شكستن آن روا نیست. هرگاه معاویه مرد، در این باره خواهد اندیشید. [9] .

ب) بلاذری از عتبی نقل می كند كه ولید بن عقبه، عراقیان را از امام حسین (ع) مانع گشت (یعنی از دیدارشان با آن حضرت جلوگیری كرد، و این به آن معنا است كه كوفیان به طور پنهانی و به گونه ای كه توجه حكومت را جلب نكند، به مدینه منوّره می آمدند)؛ از این رو امام (ع) فرمود: «ای كسی كه بر خود ستم می كند و نسبت به پروردگارت عصیان می ورزی، چرا میان من و آنهایی كه حقی را كه تو و عمویت نشناختید، شناخته اند، مانع می گردی؟!» [10] .


[1] خلاصه زندگينامه وي در جلد اول گذشت.

[2] تاريخ ابن عساكر (ترجمة الامام الحسين (ع)، تحقيق محمودي)، ص 294، شماره 256. ملاحظه مي شود كه اين گفت وگو در الأبوأ، پيش از رسيدن امام به مكّه، يعني پيش از رسيدن نامه هاي كوفيان نزد آن حضرت، انجام شد. دقت كنيد!.

[3] مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 310، گرچه اين گفت وگو در اواخر حضور امام (ع) در مكّه انجام شد، ولي آن حضرت دليل اين ناچاري را معلول چيزي شبيه نامه هاي اهل كوفه ندانسته است، دقت كنيد!.

[4] الامامة و سياسة، ج 1، ص 231.

[5] اللامامه و السياسة، ج 1، ص 230.

[6] مختصرالبلدان، ابن فقيه، ص 163.

[7] حياة الامام الحسين بن علي (ع)، ج 3، ص 12-13.

[8] حياة الامام الحسين بن علي (ع)، ج 3، ص 14.

[9] الارشاد، ص 182.

[10] انساب الأشراق، ج 3، ص 156-157، حديث 15.